Sunday 27 December 2009

فردا اعتصاب عمومی به هر شکل اطلاع رسانی کنید

فردا اعتصاب عمومی به هر شکل اطلاع رسانی کنید

28 December 2009

Thursday 12 November 2009

ده نكته درباره سيزده آبان

ده نكته درباره سيزده آبان

1) در اين حضور خياباني، كودتاگران با نقشه نظامي به خيابان آمدند. تمام كوچه ها را شناسايي و بر اساس آن، تلاش كردند مردم را با هدايت اجباري به كوچه هاي اطراف هم باعث تفرق آنها شدند و بنابراين از تجمع گروه ها جلوگيري كردند و هم كنترل بيشتر بر مردم پيدا كردند.

2) به وفور نيروهاي سركوبگر از مردم فيلمبرداري كردند تا براي تظاهرات بعدي آنها را شناسايي كنند.

3) از خشونت سركوبگران چيزي كم نشده بود، جز كشتن با تير مستقيم كه هنوز خبر موثقي از آن دريافت نشده است.

4) بسيجي ها با انتظام و لباس فرم مشخص تري آمده بودند كه نشان دهنده تمركز آنها بر سركوب سازماندهي شده مردم بود. از اين رو،‌ سبزها بايد درباره استمرار جنبش فكر كنند زيرا سركوبگران نيز در سر، سازماندهي بيشتر براي سركوب و متوفق كردن جنبش مي پرورانند.

5) اكنون تا حدي چهره سبزها و سركوبگران براي هم آشنا شده است. در هر تظاهرات ما شاهد چهره آشناي آنها شده ايم. يكي از سركوبرگران كه معمولا به دور از درگيري ها در گوشه اي از خيابان مي ايستد و با موبايلش به بسيجي ها خط مي دهد كه چه كار كنند، شناسايي شده و هر بار در درگيري ها ديده مي شود. بنابراين بايد براي اين مسئله فكري كرد. تا جاي ممكن چهره ها را تغيير دهيم و از اين سركوبگران آشنا در خيابان فاصله بگيريم. استفاده از ماسك تا جايي كه جلب توجهِ سركوبگران نشود، ضروري است.

6) سبزهايي كه همديگر را مي شناسند، در هر تظاهرات با هم قرار مشخص بگذارند كه چه كارهايي بايد انجام دهند. فرضا اگر يكي زخمي شد چگونه سريع عمل كنند و در آن لحظه كاسه چه كنم در دست نگيرند. اگر يكي دستگير شد همان لحظه چه كار كنند.

گروهاي دوست بايد با هم صحبت كنند كه چگونه بسيجي ها را در كوچه هايِ از قبل شناسايي شده، در دام بياندازند. آنها بايد فكر كنند اگر سركوبگري را دستگير كردند بايد با او چكار كنند. حتي الامكان خشونت نكنند. كارت شناسايي او را ضبط كنند. فورا كسي از چهره اش عكس بگيرد. لوازم سركوب او را در همانجا در حضور خودش معدودم كنند. اگر فرصت باقي است از او تعهد كتبي بگيرند كه ديگر در تظاهرات شركت نكند. اين مدارك را در اينترنت منتشر كنند.

قرار و مدارهاي دوستان سبز بايد كاملا امنيتي باشد. حتي الامكان كسي از كارهاي آنها خبردار نشود. كارهاي آنها بايد عادي باشد. به گونه اي به اطرافيان خود بفهمانند كه اگر دستگير شدند، براي آنها چكار انجام دهند.

7) هر يك از افراد جنبش در هنگام حضور خياباني بايد مراقب خود باشند. تا جاي ممكن تلاش كنند به دست مزدوران نيافتند. براي اين كار فرضا بايد كوچه ها و خيابان را براي فرار از قبل شناسايي كنند.

8) حتي الامكان از خشونت پرهيز كنند اما در هنگام حضور خياباني براي آزادي دوستانشان از چنگ سركوبگران تمهيداتي را در ذهن داشته باشند.

8) از ياد نبريم به هر طريق ممكن در مناسبات بايد در خيابان حضور داشت از اين نظر تشويق ديگران كه ترديد دارند و متقاعد كردن آنها اهميت دارد. هرچند كه خطرات احتمالي نيز بايد به آنها گفته شود. هرچه آگاهي بيشتر باشد فرد بهتر مي تواند از جان خود محافظت كند.

9) در درگيري هاي خياباني در درجه اول چگونگي محافظت از خود است. اين به معناي ترسيدن يا بي اعتنا بودن به دوستان خود نيست (در جاي خود بايد ايثار كرد، كاري كه تا الان اعضاي جنبش از خود نشان داده اند). بايد به اين فكر بود كه هر فرد به گونه اي در تظاهرات بعدي بايد شركت كند بنابراين سلامت بودن و بودن او اهميت دارد. در اين ميان آمادگي بدني نيز مهم است.

10) سركوبگران تمرين مي كنند تا بهتر بتوانند خشونت كنند. ما بايد تمرين كنيم تا دست كم كمتر خشونت كنيم. بيش از هرچيز اين نكته براي آينده جنبش اهميت دارد.

Tuesday 29 September 2009


گزارشي از راهپيمايي مردم در روز قدس

زنده باد مردم ايران

يك قدم تا انقلاب بزرگ و راستين مردمي

روز قدس، مردم به رغم ضرب و شتم ها، كشتن ها و تجاوزها، با انگيزه بيشتر به خيابان ها آمدند و حضور خود را يكبار ديگر اعلام كردند. هرچند غافلان و ناشنوايان همچنان در خواب خرگوشي خود به سر مي برند. روزي به هوش مي آيند كه خشم مردم ديگر فرصتي برايشان باقي نمي گذارد. سركوبگران نشان دادند كه تنها خشم مردم مي تواند آنها را محو كند.

امروز پيام مردم صريح بود. تا ساعت 3 جنگ خياباني ادامه داشت ( در زمان تهيه اين گزارش). از انقلاب تا كارگر و بلوار لاله مردم موج مي زدنند و شعار مي دادند. بسيجيان به طور پراكنده نيز شعار مي دادند و بالاخره براي متفرق كردن مردم به آنها حمله ور شدند و با سنگ و سيم مابلي مردم را به شدت ضرب و شتم كردند. با شعار مرگ بر منافق چنان به مردم حمله كردند كه بسياري زير دست و پا ماندند. چند دختر و بچه در فشار جمعيتي كه روبروي آنها ديوار اتوبوس قرار گرفته بود، زير دست و پا ماندند. برخي سر شكسته به خانه هاي اطراف منتقل شدند. لباس شخصي ها، مردم را عامدانه به سمت ديوار اتوبوس ها هل دادند تا آنها را گرفتار كنند. تنها راه باقي مانده فقط راه باريك بين اتوبوس ها و پياده رو بود. آن همه جمعيت مجبور بودند از اين راه باريك عبور كنند. سنگ هايي كه بسيج مي زد باعث شد، چند نفر به شدت سرهايشان شكافته شود. اين درحالي بود كه مردم نمي خواستند مقابله به مثل كنند.

از نكات قابل توجه مشاجره دو بسيجي با هم بود. يكي كه خود را بسيجي مي دانست و به ظاهر او مي خورد، در مقابل يك بسيجي ديگر كه مردم را منافق مي خواند، ايستاد و گفت كه من بسيجي هستم قبلا در سپاه بودم اما اين كارهاي شما اشتباه است. آن يكي هم گفت اگر تو بسيجي هستي و در سپاه بودي، پس يك منافق نفوذي بودي.

پس از نماز جمعه در خيابان مطهري تقاطع ولي عصر، نيز مردم تجمع زيادي كردند. نيروهاي انتظامي، سپاه و ضد شورش و لباس شخصي وارد شدند و مثل گذشته به شدت گاز اشك آور زدند و مردم را ضرب وشتم كردند. عده اي نيز زخمي و عده اي دستگير شدند. دختري را گرفتند و تا ماشين هاي خود كشاندند اما مردم دختر را از ماشين بيرون كشيدند. با اشاره لباس شخصي ها، ضد شورش سپاه واردعمل شد و مردم را محاصره كردند و تا توانستند مردم را زدند حتي تماشاگران كنار خيابان را. در اين ضرب وشتم مردم سعي كردند زخمي ها را به كناري بكشند اما لباس شخصي ها و ضد شورش سپاه امان ندادند حتي به آنها رحم نكردند. دو فرد تنومند كه در ميان مردم بودند و از دور صحنه زد و خورد را نگاه مي كردند، با موبايل در حال گزارش بودند، در حالي كه موبايل ها قطع بود. به نظر به فرماندهان خود گزارش مي دادند. پس از سركوب مردم و متفرق كردن آنها، صحنه را ترك كردند.

امروز همچنين شعارهاي جديدي ساخته شد.

اي رهبر كودتا، اين آخرين پيام است، جنبش سبز ايران آماده قيام است

سرود مرگ برشاه پس از سي سال دوباره خوانده شد: محمود خائن ويرانه كردي، كشتي جوانان وطن،‌الله اكبر، كردي هزاران در كفن، الله اكبر، مرگ برتو(4)

روحاني واقعي،‌منتظري - صانعي

روحاني واقعي، خاتمي - كروبي

ببين بارون مي آد، اشك خدا داره مياد( اين شعر زماني گفته شد كه هوا باراني شد، قبل از زدن گاز اشك آور. درست هنگام باران گاز زدند. اين گاز درمقابل آب اسيدي عمل مي كند و باعث سوزش بيشتر مي شود. سپس وحشيانه به مردمي كه بين ديوار اتوبوس گير كرده بودند يورش بردند.)

استقلال، آزادي‌، جمهوري ايراني

مرگ بر ديكتاتور

اگه كروبي دستگير بشه، ايران قيامت مي شه

يا حسين، ميرحسين

استعفا، استعفا،‌استعفا بگو

راي منو پس بدين، بعدش برين پز بدين

ما اهل كوفه نيستيم، پول بگيريم بايستيم

خوني كه در رگ ماست، هديه به ملت ماست( در پاسخ به شعار لباس شخصي ها: خوني كه در رگ ماست، هديه به رهبر ماست)

مرگ بر منافق( در پاسخ به لباس شخصي ها: مرگ بر منافق)

مر گ بر روسيه

***

هنوز از كشته شده هاي احتمالي و تعداد دستگيري ها و زخمي ها خبري نيست.

Friday 18 September 2009

ده نکته کلیدی

ده نکته کلیدی

ده نکته کلیدی برای خروشان ساختن موج سبز در روز قدس

روز قدس در راه است. روزی که برخی آن را نقطه عطفی در چگونگی تداوم راه و مسیر جنبش سبز قلمداد کرده‌اند. بعد از نزدیک به سه دهه حمایت همه جانبه و پشتیبانی مردم ایران از مردم مظلوم فلسطین و اعتراض به آدم‌کشی‌ها و بی‌عدالتی‌های غاصبان صهیونیست، اینک بلایی مشابه با آنچه ۵۰ سال است فلسطینیان با آن دست به گریبانند در سه ماه اخیر بر سر مردم ایران نازل شده است.

سرکوب صهیونیست وار مردم ایران به دست کارگزاران دولت کودتا و کشتار، تجاوز، شکنجه، ممنوعیت در برگزاری مجالس عزاداری برای شهدای جنبش و حبس مردمی که گناهی جز پس گرفتن رای‌شان نداشتند بر این شباهت صحه می‌گذارد. اینک روزی تاریخ‌ساز در پیش است. روزی که گرچه به نام قدس و فلسطین رقم خورده است اما به گفته بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی، روز متحد شدن همه فرودستان جهان بر علیه ستگمران و ظالمان و مستکبران است.

بر اساس اخبار رسیده، کودتاگران از ترس تکرار حماسه نمازجمعه سبز با فشارهای پی در پی مانع حضور علی اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان خطیب نمازجمعه در روز قدس شده‌اند. احمد خاتمی، روحانی عبوس و ترشروی وابسته به دولت کودتا با همان صدای گوشخراشش مامور خواندن خطبه‌های روز قدس شده است و رئیس دولت کودتا، محمود احمدی‌نژاد، بعد از سرکوب گسترده مردم و نیز پس از آن که دستش به خون ده‌ها جوان بی‌گناه آلوده شد، قرار است به عنوان سخنران قبل از خطبه‌های نماز جمعه با مردمی که هیچ یک، او را نماینده قانونی خود نمی‌پندارند سخن بگوید.

تدابیر امنیتی شدیدی که در دانشگاه تهران صورت گرفته نشان از وحشت کودتاگران از حضور گسترده سبزها در مراسم روز قدس دارد و درست به همین دلایل است که حضور سبزها به شدت موثر خواهد افتاد. اما برای این حضور موثر در نظر داشتن نکاتی ضروری است. آنچه نباید از نظر دور نگاه داشته شود این است که نماز جمعه بعد از تظاهرات برگزار خواهد شد و بنابراین باید همه تلاشمان را بکنیم که این تظاهرات هر چه با شکوه‌تر برگزار شود.

برای اینکه حضور پرقدرت سبزها را در مراسم راهپیمایی فردا نشان دهیم، لازم است صفوف راهپیمایی را فشرده کنیم و نماز جمعه‏ای که امام جمعه‌اش از مدافعان کودتا و خشونت‌های اخیر علیه هم‌وطنان مظلوممان است را تحریم نماییم. در فاصله یکی دو ساعت، حضور یکپارچه سبزها و خالی شدن صفوف نماز از حضور آن‌ها این شکوه حضور را بیش از پیش متجلی خواهد ساخت. به همین منظور توصیه‌هایی که برای سبز کردن روز قدس لازم به یادآوری است را به صورت تیتروار در این نوشتار می‌آوریم. انتشار و اطلاع‌رسانی به عهده همه شما خوانندگان عزیز موج سبز آزادی که از هر رسانه‌ای موثرترید.

۱: ملت شریف و عدالتخواه ایران نزدیک به سه دهه است که در حمایت از فلسطینیان و در اعتراض به ظلم تمام عیار صهیونیست‌ها، هر سال روز قدس را به خیابان آمده و به تداوم این ظلم اعتراض کرده است. اما امسال در کنار مردم ایران، نوبت فلسطینیان هم هست که ندای عدالتخواهی را در حمایت از مردم ایران و در اعتراض به سرکوب‌های سه ماه اخیر دولت کودتا بلند کنند. ما سبزها باید صدای این درخواست خودمان از مردم فلسطین و لبنان و غزه را با سر دادن شعارهایی نظیر: فلسطین با غیرت/ حمایت حمایت، چه غزه چه ایران/ بپاخیزید دلیران، امان از این جنایت/ غزه بیا حمایت، هم غزه، هم لبنان/ همدردند با ايران، به گوش مردم فلسطین و لبنان و غزه برسانیم.

۲: حضور زودهنگام شما در مسیرهای راهپیمایی از ساعات اولیه ضروری است و باعث خواهد شد که از همان ابتدای شروع مراسم، فضا در کنترل سبزها باشد، راحت‌تر همرنگان خود را پیدا کنید و سازماندهی شعارها هم راحت‌تر خواهد شد.

۳: اعتراضات خیابانی جنبش سبز تاکنون مبتنی بر سه اصل سکوت و صلح و عدم خشونت بوده است. روز قدس هم این سه اصل را باید همواره به خاطر داشته باشیم و مدام آن را به معترضانی که در صفوف راهپیمایی هم‌دوش ما قرار گرفته‌اند گوشزد کنیم. آنچه تا به حال خشونت‌ها و سرکوبگری‌های کودتاگران را بیش از هر چیزی رسوا کرده همین ارامش و سکوت تظاهرات‌کنندگان بوده است.

۴: اعلام هر گونه خبری مبنی برخشونت‌های احتمالی مانند بمب‌گذاری یا مسائلی از این دست ساخته و پرداخته دست خود کودتاچیان است. مراقب باشید این قبیل شوک‌های آنی، آرامش و همبستگی میان صفوف راهپیمایان را به هم نریزد.

۵: سعی کنید در صفوف به هم فشرده و در حالیکه بازوانتان را در یکدیگر زنجیر کرده‌اید راه بروید و شعارها را تکرار کنید تا در صورت حمله احتمالی گروه‌های لباس شخصی و پلیس ضد شورش امکان واکنش دفعی گروهی داشته باشید. حرکت جمعی و زنجیروار به صورت دیوار انسانی، امکان اعمال خشونت فیزیکی از سرکوبگران را می‌گیرد. حتی‌الامکان فاصله خود را با نیروهای لباس شخصی موتورسوار و پیاده حفظ کنید و در صورت تلاش آنان برای ایجاد درگیری‌ لفظی سکوت کنید و به راه خود ادامه دهید.

۶: نیازی به تذکر نیست که همراه داشتن نمادی سبز به عنوان عضوی از این جنبش مردمی ضروری است. سعی کنید از پیراهن، چادر نماز، سجاده، تسبیح، روسری، مقنعه و در کل نمادهایی سبزرنگ که جدا ساختنشان از بدن کمتر ممکن است را در زمان حضور در نمازجمعه به همراه داشته باشید. اما قبل از نماز از آنجایی که در راهپیمایی‌های هر ساله روز قدس مرسوم است می‌توانید از پلاکاردها و پرچم‌هایی با پس زمینه سبز و نیز از عکس شهدا و اسرای جنبش سبز استفاده کنید. این امر بالاخص برای قبضه کردن دوربین‌های صدا و سیما با رنگ و آرم‌های سبز ضروری به نظر می‌رسد. نحوه استفاده از نمادهای سبز در راهپیمایی بسیار مهم است. به خاطر داشته باشید که هر گونه نماد سبز آشکاری ممکن است مورد تهاجم نیروهای فشار واقع شود. به همین دلیل هم توصیه می‌کنیم که تکه پارچه‌های سبز و یا نمادهای کوچک سبزی را در جیب خود پنهان کنید تا در صورت گم کردن نمادهای سبز، بتوانید در وقت مبادا و به خصوص در مقابل دوربین‌ها از آنان استفاده کنید.

۷: اینکه در این مراسم چگونه سبز پوشان قرار است حلقه‌های اولیه خود را تشکیل دهند یکی از مهم‌ترین دغدغه‌هاست. به یاد داشته باشید که اگر در ابتدای مراسم سبزها در جمع های 2 یا 3 نفره سعی داشته باشند شعارهای خویش را سر دهند کار سرکوبگران برای ایجاد رعب آسان‌تر خواهد شد. بهتر است که ابتدا حلقه‌های کوچک تشکیل شود و ترجیحا با شعار الله اکبر که بهانه به دست سرکوبگران نمی دهد، با سبزهای دیگر که در میان صفوف تظاهرات‌کنندگان پراکنده‌اند متحد شوید و پس از گسترده شدن جمع شعارهای مرتبط که در آن به شباهت وضع و حال مردم فلسطین و مردم ایران و سرکوبگران تاکید می‌شود را سر دهید. برخی از این شعارها عبارتند از:

فلسطین، ایران است، استبداد، ویران است/ مرگ بر استکبار، چه در ایران، چه لبنان/ رای ما خون شده، ایران فلسطین شده/ کودتا، کودتا، ننگ به نیرنگ تو، خون جوانان ما، می‌چکد از چنگ تو

۷: ترس بزرگترین آفتی است که اتحاد و همدلی را خنثی می‌کند و به پراکندگی و دلسردی و یاس می‌انجامد. نیروهای سرکوبگر از هر حربه‌ای برای ترساندن شما استفاده می‌کنند. از یورش‌های آنی گرفته تا سر دادن شعارهای تحریک آمیز و ضرب و شتم فیزیکی. مهم‌ترین و موثرترین روش غلبه بر ترس دست در دست یکدیگر و آرام حرکت کردن است. از واکنش‌های عاطفی دفعی بپرهیزید.

۸: یادتان باشد روز قدس روز آخر مبارزه جنبش سبز نخواهد بود و تنها فرصتی است برای اینکه نشان دهیم معترضان سبزپوش هنوز در صحنه‌اند و آرام نخواهند نشست. برای نشان دادن این حضور، صرف اینکه در سکوت به خیابان بیایید و نمادهای سبز را در همه جا به نوعی بپراکنید که دوربین‌های رسانه ضدملی امکان سانسور حضور سبزها را نداشته باشند، کافیست. همین‌که رنگ سبز بر میلیون‌ها نفر جمعیت در روز راهپیمایی غلبه کند و موجی سبز چون بیست و پنجم خرداد خیابان‌های تهران و ایران را فرابگیرد کفایت می‌کند تا صدای اعتراض این جنبش دوباره بلند شود و خونی تازه در رگ‌ مقاومت ملت بدود.

۹: خطیب جمعه فردا از شرط عدالت ساقط است و در واقع نماز گزاردن پشت سر او جایز نیست. فردا سبزها قدرت حضورشان را با شرکت در راهپیمایی به نمایش خواهند گذاشت و پس از اتمام راهپیمایی، آرام به سمت خانه‌های خود حرکت خواهند کرد. وقتی صفوف نمازجمعه از حضور شما سبزها خالی باشد، میلیون‌ها چشم دوخته شده به صفحه تلویزیون تفاوت حضور یا عدم حضور سبزها در راهپیمایی روز قدس و نمازجمعه که فردا تبدیل به محفل کودتاگران خواهد شد را می‌فهمند و رسانه ضد ملی هم امکان مصادره راهپیمایی روز قدس را نخواهد داشت. پس با حضور سبزتان در صفوف راهپیمایی به روز قدس معنایی جدید ببخشید!

۱۰: روز قدس امسال، تجلی واقعی اتحاد عدالت‌خواهان بر علیه عدالت‌ستیزان خواهد بود و برای اولین بار در تاریخ انقلاب مرزهای کرانه باختری تا ایران با حضور و شعارهای سبز شما درنوردیده خواهد شد. فلسطین همین ایران ماست. پس برای آزادی‌اش از دست اشغالگران و تجاوزگران رای و آبرو و جان ملت به پیش!

Wednesday, 26 August 2009

پيام بي دادگاه

پيام بي دادگاه

  1. جراحي دوم خرداد
  2. دستگيري موسوي

برپايي بي دادگاه اخير با حضور سعيد حجاريان، كه نه مي تواند به درستي بنويسد و نه مي تواند تكلم كند (چگونه مي تواند اعترافش اعتبار داشته باشد)، دو پيام عمده در بر داشت: بيانيه سياسي حجاريان مبني بر پايان فعاليت سياسي اش و احضار ندامت، تاكيد بر برتري ايدئولوژي ولايت فقيه بر مكاتب فكري ديگر بود. نظام سابق جمهوري اسلامي كه اكنون حكومت به تمامي در دست كودتاچيان است، از دوم خرداد 76 كينه تغييرخواهي مردم را در نظام اسلامي در دل داشته اند. يكي از كساني كه مقصر مي دانستند حجاريان به عنوان نظريه پرداز درون حكومت بود. از رونوشت او در دادگاه كاملا مشخص است كه كودتاچيان در حال انتقام گيري هستند. براي اين كار بايد از نظريه پرداز مي خواستند تا از تمام مكاتب فكري جهان اعلام برائت كند و ولايت مطلقه فقيه را يكبار ديگر مانند دهه شصت تنها ايدئولوژي الهي حاكم بر جهان بداند. اين مسئله از نظر آنها بسيار ضروري است. از نظر آنها وحدت سابق تنها حول ولايت فقيه شكل مي گيرد. حال آن كه آنان غافل اند كه آنچه بر سر ولايت شان پيش آمد نه توطئه بلكه روند طبيعي است كه بر سر هر ايدئولوژي بسته و سركوبگر مي آيد. البته آنها هميشه به يم دشمن فرضي نياز دارند. درهمي راستاست كه بايد انتقام خود را از افراد ديگري بگيرند. بهزاد نبوي به عنوان سازماندهنده دوم خرداد، از نظر آنها، و محمد خاتمي. اين جلسه بي دادگاه پيامي به خاتمي بود.

همچنين كودتاچيان از طريق اين بي دادگاه پيام ديگري براي ميرحسين موسوي ارسال كردند. به او گفته شد هنوز كه به زندان انفرادي نيافتاده است بهتر است بحث تقلب در انتخابات را تمام كند و پوزش بخواهد. و در نهايت انتخابات باشكوه را تاييد كند. پيام تهديد آميز بسيار صريح بود.

پروژه كودتاچيان دستگيري خاتمي،‌موسوي و كروبي است . آخرين سنگري كه بايد فتح كنند هاشمي رفسنجاني است كه اكنون چندبار اسم او و پسرانش در دادگاه برده مي شود. با فتح اين سنگر و عزل و دادگاهي هاشمي كاركودتاچيان وارد فاز جديدي مي شود. همانطور كه در نوشته حجاريان معلوم است كودتاچيان از گسترش آموزش عالي و مكاتب فكري غير از منبع لايزال ولايت فقيه كه براي مديريت جهان برنامه دارد و براي مشكلات زندگي انسان ها راه حل هاي جاودانه دارد، دلخورند. بيخود نيست كه مي گويند پايانامه هاي دانشگاهي در راستاي انقلاب رنگي هستند. بنابراين فاز ديگر كودتاچيان به عبارتي ايده آل آنها،‌ اين است كه دانشگاه ها و مراكز روشنفكري كه در طي سي سال ريشه گرفته اند را منحل كنند جاي آن آموزه هاي ولايت فقيه را برپاكنند و خود را براي ظهور آماده كنند. آنها براي اينكار نياز به انتقام گيري و جراحي دوم خرداد دارند. كاري كه به تصور خود دارند انجام مي دهند. اما زهي خيال باطل.



مرگ بر ديكتاتور، صبح پيروزي نزديك است

Sunday 23 August 2009

ترس كودتاگران

ترس كودتاگران

مدت هاست كه تلويوزيون را درخانه براي خود تحريم كردم. ديشب كمي دراز كشيدم و با خودم گفتم اين نكبت را روشن كنم ببينم چه آشغالي دارد. برنامه لاوجود دو قدم تا صبح بود. خوشبختانه آدم هاي فهيم به عنوان ميمهان برنامه از شركت در آن خودداري مي كنند. ديشب هم گويا مثل شب هاي پيش جناب صالح علاءِ خوش غيرت كه درتمام مدت كودتا همكار ي خودش را با تلويزيون كودتا حتي براي يك شب هم قطع نكرد، داشتند با كاكاوند سر هم ديگر را مي تراشيدند. زماني كه من روشن كردم، ديدم كاكاوند دارد درباره شعر ياس مهدي اخوان ثالث بعد از كودتاي 28 مرداد حرف مي زند كه بله الان هم سالگرد كودتاست و اخوان شعرش، شعر ياس است اما نه از آن ياس هايي كه آدم ها در خودشان فرو بروند... كه يك دفعه صالح علاءِ خوش غيرت برگشت به او گفت ببخشيد از پشت دوربين مرتب به من مي گويند وقت تمام است. در حالي كه كاكاوند بحثش را درباره شعر بعد از كودتا تازه آغاز كرده بود. كودچيان حواسشان جمع است كه هر جا ، حتي در برنامه فرمايشي خود، اعمال سانسور و سركوب كنند. اين مسئله البته نشانه ترس بي حد و حصر آنهاست. آنها از هم اكنون از هر چيز كوچك و درشت به لرزه در مي آيند. ترس كودتاگران، پاشنه آشيل آنهاست. جنبش سبز بايد اين ترس را مغتنم بشمارد، جنبشي كه ديگر پرواي جان خود را در راه آزادي و عدالت و تساوي ندارد، از چه چيز كودتاگران و جنايتكاران مي ترسد؟

Saturday 22 August 2009

The TIMES August 22, 2009


Iranian boy who defied Tehran hardliners tells of prison rape ordeal

The 15-year-old boy sits weeping in a safe house in central Iran, broken in body and spirit. Reza will not go outside — he is terrified of being left alone. He says he wants to end his life and it is not hard to understand why: for daring to wear the green wristband of Iran’s opposition he was locked up for 20 days, beaten, raped repeatedly and subjected to the Abu Ghraib-style sexual humiliations and abuse for which the Iranian regime denounced the United States.

“My life is over. I don’t think I can ever recover,” he said, as he recounted his experiences to The Times — on condition that his identity not be revealed. A doctor who is treating him, at great risk to herself, confirmed that he is suicidal, and bears the appalling injuries consistent with his story. The family is desperate, and is exploring ways of fleeing Iran.

Reza is living proof of the charges levelled by Mehdi Karoubi, one of the opposition’s leaders, that prison officials are systematically raping both male and female detainees to break their wills. The regime has accused Mr Karoubi of helping Iran’s enemies by spreading lies and has threatened to arrest him.

The boy’s treatment also shows just how far a regime that claims to champion Islamic values is prepared to go to suppress millions of its own citizens who claim that President Ahmadinejad’s re-election was rigged.

Reza’s ordeal began in mid-July when he was arrested with about 40 other teenagers during an opposition demonstration in a large provincial city. Most were too young even to have voted. They were taken to what he believes was a Basiji militia base where they were blindfolded, stripped to their underwear, whipped with cables and then locked in a steel shipping container. That first night Reza was singled out by three men in plain clothes who had masqueraded as prisoners. As the other boys watched, they pushed him to the ground. One held his head down, another sat on his back and the third urinated on him before raping him.

“They were telling us they were doing this for God, and who did we think we were that we could demonstrate,” Reza said. The men told the other boys they would receive the same treatment if they did not co-operate when interrogated the next day.

Reza was then taken outside, tied to a metal pole and left there all night. The next morning one of the men returned. He asked whether Reza had learnt his lesson. “I was angry. I spat in his face and began cursing him. He elbowed me in the face a couple of times and slapped me.” Twenty minutes later, he says, the man returned with a bag full of excrement, shoved it in Reza’s face and threatened to make him eat it.

Reza was later taken to an interrogation room where he told his questioner he had been raped. “I made a mistake. He sounded kind, but my eyes were blindfolded. He said he would go look into it and I was hopeful,” Reza said.

Instead, the interrogator ordered Reza to be tied up and raped him again, saying: “This time I’ll do it, so you’ll learn not to tell these tales anywhere else. You deserve what’s coming to you. You guys should be raped until you die.”

He was subjected to further brutal sexual abuse — and locked up for three days of solitary confinement.

Reza was then forced to sign a “confession” in which he said that foreign forces had told him and his friends to burn banks and state media buildings. He was told to identify as the ringleader a 16-year-old friend who had been so badly beaten that he was in hospital.

“I was shaking so much I couldn’t even hear what they were saying,” said Reza. “I just signed whatever they put in front of me without looking at it. I was scared they would rape me again.”

The next day Reza and other detainees were transferred to a police detention centre, where he was held for a further week.

On the third day, police officers entered the cell in the middle of the night, blindfolded him and led him to the toilet, where he was again raped. “My hands began shaking, my legs were weak and I couldn’t stand up properly. I fell down and smashed my head hard on the ground to try and kill myself. I started screaming and shouting for them to kill me. I just couldn’t bear it anymore. I hated myself,” he said, weeping at the memory.

The following morning he was summoned by a police commander, who asked why he had been screaming the previous night. When he explained, he was asked to identify his rapist. The boy said he had been blindfolded, so the chief commander hit him and accused him of lying. He was forced to sign a letter admitting he had made baseless accusations against the security forces.

Reza’s ordeal was far from over. He was taken with about 130 other prisoners to the city’s Revolutionary Court, where they were herded into a yard. The judge told them that he would hang those who had violently resisted the Islamic revolution and read out the names of ten teenagers, including Reza. The message was clear: if they continued to say they had been raped they would be executed.

The judge sent them to the city’s central prison, where Reza was handcuffed and held in a small cell with six other boys for ten more days. In the evenings officers beat the boys and taunted them with the words: “You want to cause a revolution?.

Periodically, the most senior officer would take the boys away, three at a time. “When they returned they would be very quiet and uneasy,” Reza said. When his turn came he and the others were led into a small room and ordered to strip and have sex with each other. “He told us that with this we would be cleansed — we would be so shattered that we would no longer be able to look at each other. This would help calm us down.”

After 20 days Reza’s family finally secured his release on bail of about £45,000 — and with a final warning that he should say nothing about his treatment. His brother said: “A friend of mine who is a guard in the prison where Reza was being held had told me he was ill. The night he was released he was crying uncontrollably; then he broke down and told my mother everything.”

The family persuaded a hospital doctor they knew to treat him, despite the danger to herself. She has treated his physical injuries and given him antibiotics and sedatives but cannot perform an internal examination. Reza is deeply traumatised, terrified of being returned to prison and barely sleeps.

The doctor told The Times that other detainees had suffered a similar fate. “We have many cases in the hospital but we can’t report on them. They won’t let us open a file. They don’t want any paperwork,” she said.

Drewery Dyke, an Amnesty International Iran researcher, said that Reza’s case was “consistent with other reports we have received in terms of the severity of disregard for human dignity, the unrestricted abuse without any recourse to justice, the involvement even of judicial persons in rape abuse and the denial of the basic right to healthcare”.

Reza, at least, survived to tell the world his story. The 16-year-old friend he had to name as the ringleader has since died in hospital from his injuries.

• The identities of all people mentioned in the article have been withheld.

http://www.timesonline.co.uk/tol/news/world/middle_east/article6805885.ece

Thursday 20 August 2009

تجاوز علني شد

تجاوز جنسي علني شد

آنچه مسولان اين نظام در اين سي سال انجام دادند، مجبور شدند درظرف اين چند وقت اخير نه تنها در مجموع و يكجا تكرار كنند بلكه كارهاي آنها علني شد. اعمالي همچون دروغ گويي، تقلب، ضرب و شتم در خيابان وزندان، كشتار در خيابَان و زندان، تجاوز جنسي در زندان. ديگر چه كار شري باقي مانده است كه انجام نداده باشند؟

برخي از كساني كه در مدت اين سي سال دچار صدماتي شدند، به تازگي حاضر شدند خاطرات خود را از تجاوزات جنسي آشكار كنند. اين روزها در سايت هاي مختلف شاهد چنين امري هستيم.

شايد برخي فكر كنند كه با عوض شدن رئيس قوه قضايه كمي از اين جنايت ها به دست عدالت حقيقي سپرده شوند،‌ صادق لاريجاني گفته كه تمام متعرضان به حقوق بشر را مجازات مي كند.

اما اين خيال خام را بايد از سر بيرون كرد. تازه پروژه كودتاچيان دارد كامل مي شود. آنها ابتدا مجلس را تا حدي فرمايشي و يكدست كردند، بعد قوه مجريه و حالا قوه قضائيه باقي مانده بود كه تكميل شد. مطمئن باشيد كه متعرضان به حقوق بشر قطعا منظورشان معترضان به اين كثافت پيش آمده است. بي شك كساني كه مجازات مي شوند مردم هستند نه جنايتكاران.

لاريجاني مجلس هم به كروبي اعتراض كرده كه چرا جنايت هاي جنسي را علني كرده و بايد اول به خود ما مي گفت نه آن كه براي عموم مردم آشكار كند. ازاين گفته نتيجه مي شود كه لاريجاني نيز دروغ گفته است. چون گفته بود كه در تحقيقات ما تجاوز نبوده است. اول اين كه وقتي مي گويد كروبي بايد مخفيانه به ما مي گفت يعني كه تجاوز را تاييد كرده فقط نبايد علني مي شد. دوم اين كه چند روز بعد از حرف لاريجاني،‌معلوم شد سه نفر در حضور كميته تحقيق مجلس درزندان اوين اذعان به تجاوز كردند به طوري كه عليخاني از فرط ناراحتي به كريدور زندان رفته است. بعد مرتضوي اين سه نفر را از زندان برده است و حالا از سرنوشت انها خبري نيست.

آقاي لاريجاني نفهميده است كه ديگر نمي شود پنهان كاري كرد. وقتي روح ملتي جريحه دار شود اول خطر آن متوجه حاكميت است. بهتر است لاريجاني ها به جاي همكاري با جنايتكارن و كودتاچيان( كه شايد خود جزو آنها باشند) و ترس از آنها، با مردم مجروح و رنجديده، همكاري كنند و ترس واقعي شان از مردم باشد زيرا غضب مردم،‌ سخترين غضب است.